الناالنا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره
لیانالیانا، تا این لحظه: 6 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

گل اندام بانو

بسیار سفر باید کرد...(دومین سفر النا جان به نیریز)

                    دختر گلم رفته پیش 2 تا مامان جون و 2 تا آقا جونش، برای همین حسابی خوشحاله و از ته دل داره میخنده. تو این سفر که دومین سفر النای عزیزم بود،دختر گلم اصلا ما رو اذیت نکرد و نسبت به سفر اولش خیلی عاقل تر و آروم تر بود.النا جون بعد از نیریز یه سفر 2 روزه به جهرم داشت تا بابابزرگ و مامانبزرگ بابایی هم دومین نتیجه اشون رو که خیلی هم مشتاق دیدنش بودن رو ببینن.تو این سفر گل اندام من 2 ماه و نیم داشت... ...
27 مرداد 1392

النا جان 2 ماهه شده...

  دختر گلم امروز واکسن 2 ماهگیش رو زد و اولین تجربه تلخ زندگیش رو چشید.امروز یکی از تلخ ترین روزها برای من و بابایی بود چون نمیتونستیم درد کشیدن و گریه کردن تو رو ببینیم،برای همین هم تو با خاله سعیده رفتی تو اتاق و واکسنت رو زدی.من و بابایی هم از دور صدای گریه کردنت رو میشنیدیم و دلمون میخاست ما هم باهات گریه کنیم.وقتی واکسنت رو زدی چشمهای خوشکلت قرمز شده بود و گلوله های اشک ازش جاری بود امروز تا شب خیلی بی حال و کسل بودی،اصلا نتونستی راحت بخوابی و حتی تو خواب هم یه دفعه میپریدی و گریه میکردی... انشالا دیگه هیچوقت چشماتو گریون نبینیم و فردا صبح که بیدار شدی حالت خوب خوب شده باشه و مثل قبل خندون و سرحال باشی ...
9 مرداد 1392

فرآیند بغض کردن و گریه کردن گل اندام بانو...

  النای خوشکلم دلش خیلی نازکه و وقتی چند دقیقه باهاش حرف نمیزنیم سریع بغض میکنه و اشکش جاری میشه.بعضی وقتا هم با اسباب بازیهاش مشغول میشه اما بعد از چند دقیقه حوصله اش سرمیره، یه دفعه اعصابش خرد میشه و صدای گریه اش به آسمون میرسه... ...
9 مرداد 1392
1